فقط خنده ه ه ه ه

لطیفه های خنده دار

 

جوک خنده دار, مطالب طنز

 

پسره تو كليسا نشسته بوده، يهو مي‌بينه يه دختر خيلي خوشگل  مياد تو. ميدوه ميره پشتِ يه مجسمه قايم ميشه. دختره مياد ميشينه جلوي محراب و ميگه: اي خدا! تو به من همه چي دادي ، پول دادي ، قيافه دادي ، خانواده خوب دادي... فقط ازت يه چيز ديگه ميخوام... اونم يه شوهر خوبه ...يا حضرت مسيح‌! خودت كمكم كن! پسره از پشت مجسمه مياد بيرون ميگه: عيسي هل نده!‌ هل نده زشته ، خودم ميرم!

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

طرف عروسي ميكنه، هفته بعد دست خانوم رو ميگيره ميبره دكتر ، ميگه: اقاي دكتر ما بچه دار نميشيم!! دكتره ميپرسه: چند وقته ازدواج كردين؟ طرف ميگه: يك هفته است!! دكتره شاكي ميشه، ميگه: داداش من، اين زنه ، مايكرووِيو كه نيست

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

شکمو داشته نوار روضه گوش میداده میزنه آخر نوار ببینه شام ميدن یا نه

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

غضنفر ميره رستوران، گارسون ميخواد بزارتش سر كار ميگه: غذاي امروز «كوجی پورو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با «ليمو» است! غضنفر ميگه : «كوجی پورو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با چي

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

پسره ، دختر محلشون را نشون ميکنه ، رفيقاش ميان با سنگ ميزنن

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

تُو قلبمی ، تُو خونمی ، تُو تموم وجودمی ........ رفتم دکتر ، ميگن انگل داری

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

به دختره مي گن اگه دنيا رو بهت بدن چي كار مي كني مي گه من فعلا مي خوام درسمو ادامه بدم

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

دو تا دانمارکی با هم همسایه بودن ... هر سی ثانیه برق یکیشون می رفت ... تحقیق می کنن می بینن از چراغ راهنمایی برق ميدزدیدن

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

به عضنفر میگن از قفل فرمونت راضی هستی میگه آره فقط سر پیچ اذیت می کنه!

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

غضنفر ميره تو صف نونوايي، شاطر نونوائی ميگه: نون تا اينجا بيشتر نمي‌رسه، بقيه برن. غضنفر ميگه: ببخشيد اگه ميشه جمع‌تر وايسين نون به ما هم برسه

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

غضنفر میره بالای پل عابر پیاده داد می زنه حالا من خر،من نفهم، آخه شما این رودخانه می بینید که اومدین روش پل زدین

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

يه برره ای به رفيقش مي گه من يه تمساح پيدا كردم چيكارش كنم؟ ميگه ببرش باغ وحش. فردا رفقيش مي گه برديش؟ يارو مي گه : آره ، تازه امشب هم مي خوام ببرمش سينما

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

غضنفر میمیره ، شب اول قبر ۶۲ تا فرشته میان سراغش. ۲تاشون سوال می کردن  .... ۶۰ تاشون حالیش می کردن

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

سپاس و ستايش دانشگاه آزاد را ، که ترکش موجب بي مدرکي است و به کلاس اندرش مزيد در به دري ، هر ترمي که آغاز مي شود موجب پرداخت زر است  و چون به پايان رسد مايه ضرر ، پس در هر سال دو ترم موجود و بر هر ترمي شهريه اي واجب ..... از جيب و جان که بر آيد ...... کز عهده خرجش به در آيد

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

يه دفعه يه پسره داشته راه ميرفته ميخوره زمين هواااااااااا ميره نميدونی تا کجاااااااا ميره

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

يارو  زنگ میزنه ۱۱۰ میگه آقا پدال گاز و پدال ترمز و پدال کلاچ و فرمون و دنده رو دزدیدن! پلیس میگه ، برو صندلی جلو بشین

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

يه بچه خوشگله ريش بزی ميذاره ، گرگه مياد ميخورتش

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

یه روز سه تا خانوم مرغه به هم میرسن اولی میگه چه روزگاری شده ، دیشب تو کیف دخترم یه عکس جوجه خروس پیدا کردم ..... دومی ميگه این که چیزی نیست یه روز دیدم دخترم تو خیابون داره با یه خروسه ميگه و ميخنده .... سومی ميگه اینها که چیزی نیست من دیشب تو کیف دخترم یه تخم مرغ پیدا کردم

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

يارو ماشينش تو برف گير ميکنه زنجير نداشته ،  سينه ميزنه

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦


به آسمون نگاه ميکنم تو رو ميبينم ... به دريا نگاه ميکنم تو رو ميبينم  ... به دشت های سبز نگاه ميکنم تو رو ميبينم و حتی وقتی به قلبم نگاه ميکنم تو رو ميبينم ... بابا بيا برو اونطرف بگذار يه چيز بهتر ببينيم

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦


به غضنفر ميگن سه تا اسم بگو توش الله داشته باشه .. ميگه شکرالله ، حمدلله ، سيندرلاه

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

يه دفعه يه آفتاب پرست ميره رو جعبه مداد رنگی " هنگ " ميکنه

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

!!!! يه دفعه پليس  (غضنفر)  را ميگيره بهش ميگه کارت ماشين ، گواهينامه ، بيمه ..... غضنفر ميگه بايد با اينها جمله بسازم

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

دکتر نظام وظيفه پسر لاغری را معاينه کرد و در برگه نوشت : معاف، به دليل ضعف جسماني

پسره با خوشحالي گفت : آخ جون  فوری ميرم زن ميگيرم

دکتره نوشت : و همچنين ضعف عقلاني

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

يه روز چند تا رفيق ميخواستن برن گردش ، اولی ميگه ماشينش با من ، دومی ميگه نهارش هم با من ، سومی هم ميگه تخمه و چای هم با من ، چهارمی ميگه پس حالا که همتون يه چيز ميارين منم داداشم را ميارم

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

مادر : پسرم ، من دارم مي رم خريد يه وقت به كبريت دست نزني ها

پسر : نه مامان جون  من خودم فندك دارم

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦


يه بچه ايي تازه بدنيا اومده بوده ، شير مامانشو نمي خورده ، هر زن ديگه اي هم آوردن ، فايده نداشته بچه شير اونا رو هم نمي خورده تا اينکه يه زن سياه ميارن بچه شيرشو مي خوره بابائه مي گه : آهان ، پدر سوخته ، تو شيرکاکائو مي خواستي ما نمي دونستيم

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

يک روز غضنفر خواب ميبينه بزرگترين نون بربري دنيا را خورده صبح که بلند ميشه ميبينه لاحافش نيست

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

فرق يك مرد با يك گربه چيه؟

- يكيشون يه موجود دله است كه بي چشم و روئه و براش مهم نيست كه كي بهش غذا ميده, اون يكي يه حيوان ملوس خانگيه.

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

طرف خيلي شاكي ميره ثبت‌احوال، ميگه: آقا اين اسم من خيلي ضایعه ، بايد حتماٌ عوضش كنم. كارمنده ازش ميپرسه، مگه اسمتون چيه؟ طرف ميگه: خشايارِ گهُ‌چهره ! كارمنده ميگه: آره خوب حق داريد، بايد حتماً عوضش كنيد. حالا چه اسمي ميخوايد بگذاريد؟  خشايار ميگه: خشايار ان‌چهره! 

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

یه نفر ميره زير ماشين، رفقاش با دمپايي و سنگ ميزنن درش ميارن!

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

دو نفر رفته بودن شكار، اولی از دور يك شير ميبينه، نشونه ميگيره ميزنه... تيرش خطا ميره و ميخوره به دم شيره. شيره هم شاكي ميشه، ميدوه طرفشون كه سرويسش كنه. اولی جنگي ميره بالاي درخت، ميبينه رفیقش همينجور اون پايين واستاده، بهش ميگه: بابا بيا بالا، الان مياد دهنتو سرويس ميكنه. یارو يك نگاهي بهش ميكنه، ميگه: برو گمشو ! مگه من زدم؟!

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦

 

63- يك بابايي داشته از سر كار برميگشته خونه، يهو ميبينه يك جمع عظيمي دارن تشييع جنازه ميكنند، منتها يجور عجيب غريبي: اول صف يك سري ملت دارن دو تا تابوت رو ميبرن، بعد يك يارو مرده با سگش راه ميره، بعد ازون هم يك صف 500 متري ملت دارن دنبالشون ميرن. يارو كف ميكنه، ميره پيش جناب سگ دار، ميگه: تسليت عرض ميكنم قربان، خيلي شرمندم... ميشه بگيد جريان چيه؟ يارو ميگه: والله تابوت جلوييه خانممه، پشتيش هم مادر خانومم... هردوشون رو ديشب اين سگم پاره پاره كرده! مرده ناراحت ميشه، همينجور شروع ميكنه پشت سر يارو راه رفتن، بعد از يك مدت برميگرده ميگه: ببخشيد من خيلي براتون متاسفم، ميدونم الانم وقت پرسيدن اينجور سوالا نيست، ولي ممكنه من يك شب سگ شما رو قرض بگيرم؟! مرده يك نگاهي بهش ميكنه، اشاره ميکنه به 500 متر جمعيتي پشت سر، ميگه: برو ته صف!

 

♦♦♦♦♦♦♦♦♦لطیفه های خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦


يه  مشنگي يهو  بي هـوا  مياد تو اتاق ، خفه ميشه!    

[ پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, ] [ 11:23 ] [ shirin &shaghayegh ] [ ]

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

نهنگ

 

دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد.

معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد،

زیرا با وجود این که پستاندار عظیم‌الجثه‌اى است، امّا حلق بسیار کوچکى دارد.

دختر کوچک پرسید: پس چه طور حضرت یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد؟

معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمى‌تواند آدم را ببلعد. این از نظر فیزیکى غیرممکن است.

دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت یونس مى‌پرسم.

معلم گفت: اگر حضرت یونس به جهنم رفته بود چى؟

دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسید

[ چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, ] [ 16:44 ] [ shirin &shaghayegh ] [ ]

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

پدرو مادر آزاری

1-علم ثابت کرده که غذا رو بمالی به صورتت خوشمزه تر می شه!(الکی)

۲ـ خودتو خسته نکن که فرق آره و نه را یاد بگیری

۳ـ همیشه دو تا شیرینی بردار با هر دستت یکی

۴ـ سینه خیز برو تو جاهای تنگ و تاریک که دست مامان بهت نرسه

۵ ـ اون لیوان پلاستیکی که سرش چند تا سوراخ داره می دونی اسمش چیه : آب پاش

۶ ـ مداد شمعی هاتو گاز بزن نترس گلم اونا به هیچ وجه سمی نیستند

۷ ـ اگه گفتی کاغذ توالت چند متره ؟

۸ ـ می تونی واسه خوابیدنت شرط بذاری مثل اینکه همه جک و جونورات باهات بیان تو رختخواب

۹ ـ یاد بگیر در توالت و از تو قفل کنی و جیغ بزنی

۱۰ ـ شب که می خوای بخوابی وانمود کن که ترسیدی مامان و مجبور کن تا گوشه کنار اتاقت و بگرده تا هیولا را پیدا کنه وقتی همه جا رو گشت و رفت بیرون پنج دقیقه صبر کن دوباره جیغ بکش تا بیاد همه جا رو بگرده

۱۲ ـ یاد بگیر در یخچال و خودت باز کنی نمی دونی انداختن تخم مرغ روی زمین چه کیفی داره

۱۳ ـ آرد + آب = ماکارونی

۱۴ ـ برو جلوی میز توالت مامان و رنگهای قشنگو روی خودت امتحان کن خیلی قشنگ میشی

۱۵ ـ وقتی در حال کار خرابی هستی مامان می پرسه چه کار میکنی؟ بگو هیچی مامان جونم

۱۶ ـ وقتی با مامان میری رستوران همه ظرفها رو بنداز زمین

۱۷ ـ مامان عاشق نقاشی های تست دیوارهای اتاقشو.......

۱۸ ـ وقتی مامان جاروبرقی رو روشن میکنه از ترس جیغ بکش

۱۹ ـ وقتی مامان بند کفشتو می بنده هی لگد بزن دفعه دیگه کفش بی بند برات می خره

۲۰ ـ وقتی با مامان میری مهمونی برو سراغ چیزای شکستنی

 

[ چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, ] [ 16:33 ] [ shirin &shaghayegh ] [ ]

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

با این کارها زنان میتوانند مردان را دیوانه کنند سرگرمی - مطالب خنده دار

 

مطالب خنده دار, طنز دخترانه, سرکاری آقایان

 

1. سالگرد گرفتن برای هر چیز کوچکی

چرا خانمها هر اتفاق کوچکی در زندگی را به بهانه ای برای گرفتن هدیه تبدیل میکنند. ما آقایان بعد از یک روز کاری عادی و کاملا خسته با تصور فقط یک شام ساده به منزل میآییم. اما صحنه ای را که با آن مواجه میشویم ما را شوکه میکند. چه کار غلطی انجام دادهیم؟ آیا تولدش است؟ آیا تولد خودم است؟ نخیر، امروز سالگرد روزی است که برای اولین بار به یکدیگر نگاه کردیم. خانمهای عزیز لطفا دست بردارید. ما همینکه توانستیم روزهای قرارمان را به یاد داشته باشیم کلی هنر کرده ایم.

 

2. پر کردن تخت از کوسن

اگر فکر میکنید که تخت برای خوابیدن است اشتباه میکنید. ما به امید یک خواب راحت به سمت تخت میرویم اما با کوهی از کوسنها که به صورت کاملا استراتژیک جایسازی شده اند مواجه میشویم، به نحوی که هیچ جایی برای خود ما وجود ندارد. ما به هیچکدام از کوسنهای قلبی شکل یا پرزداری که فقط باعث عدسه کردنمان میشود احتیاجی نداریم. فقط یک بالش ساده برای خوابیدن می خواهیم. لطفا این بیماری "اختلال کوسن وسواسی " را کنار بگذارید.

 

3. پرسیدن مداوم جمله: به چی فکر میکنی؟

این یک روش کاملا کلاسیک زنانه است تا ما مردان را وادار به اعتراف کنند که در آن لحظه خاص به آنها فکر نمی کردیم. این سوال دقییقا در زمانی که از کنار هم بودن لذت میبریم و درست لحظه ای که اصلا انتظارش را نداریم مطرح می شود. این اتفاق آنقدر سریع می افتد که هیج زمانی برای فکر کردن نداریم و قبل از آنکه متوجه شویم متهم به فکر کردن به نامزد قبلیمان می شویم! این سوال روشی بسیار ظریف است تا به ما این پیام را برساند که ما حق داشتن افکار خصوصی را نداریم.

 

4. گفتن جمله "خوبم" وقتی که ناراحت هستید.

همسرم در حالیکه من در حال تماشای فوتبال بودم جلوی تلوزیون ایستاده بود و به همین دلیل کمی بحثمان شد. از آن پس هرگونه مشکلی را که فکرش را بکنید به یادش آمده است. پرسیدم: خوبی؟ اما او همان جمله منفعل-تهاجمی که معمولا با یک سکوت همراه می شود را گفت: خوبم!

اگر از چیزی ناراحت هستید آن را مستقیم بیان کنید تا ما هم بتوانیم آن را حل کنیم. البته راه بهتری هم وجود دارد: لطفا مشکلات را یکی یکی بازگو نکرده و بگذارید ما فوتبالمان را تماشا کنیم!

 

5. بیش از حد احساستی بودن

شما در مراسم ختم، مراسم عروسی، به خاطر فیلمهای شاد و غمگین گریه می کنید. ما مردها نمیدانیم در زمانیکه شما تمام پیراهن زیبا و اطو شده ما را با اشکهای خود خیس می کنید، چه کاری می توانیم انجام دهیم. اصلا این همه اشک را از کجا می آورید؟ به عقیده ما مردها، خانم ها می توانند در سال یک روز مخصوص گریه کردن داشته باشند. آنها میتوانند در این روز دور هم جمع شده و تمام 24 ساعت را گریه کنند تا برای 364 روز باقیمانده نرمال رفتار کنند.

 

6. مداوم صحبت کردن

ما مردها شنیده ایم که خانمها روزانه حدود 20.000 کلمه صحبت می کنند. خوب برای ما قابل درک است که این وظیفه روزانه باید حتما انجام شود. اما چرا همیشه در بدترین زمان ممکن این کار را میکنید؟ مثلا همسر من، درتمام طول آن مهمانی خانوادگی که واقعا باید صحبت می کرد و آن سکوت اذیت کننده را می شکست ساکت بود و درست زمانیکه من و دوستانم در میانه یک بازی بسیار هیجان انگیز بودیم شروع به تعریف کردن از نحوه نشستن گربه همسایه کنار بوته گل رز کرد! عذاب آورترین قسمت ماجرا اینجا بود که او داشت به طور مفصل راجع به صاحب گربه که در سو پرمارکت سر خیابان مشغول به کار بود صحبت می کرد. خانمهای عزیز، لطفا زمان مناسب برای صحبت کردن را تشخیص دهید و لطفا فقط اصل کلام را بیان کنید.

[ چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, ] [ 14:30 ] [ shirin &shaghayegh ] [ ]

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

عکس فانتزی فقط برای دخمرا

       

[ چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, ] [ 14:30 ] [ shirin &shaghayegh ] [ ]

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

با این کارها زنان میتوانند مردان را دیوانه کنند !!!

 

مطالب خنده دار, طنز دخترانه, سرکاری آقایان

 

1. سالگرد گرفتن برای هر چیز کوچکی

چرا خانمها هر اتفاق کوچکی در زندگی را به بهانه ای برای گرفتن هدیه تبدیل میکنند. ما آقایان بعد از یک روز کاری عادی و کاملا خسته با تصور فقط یک شام ساده به منزل میآییم. اما صحنه ای را که با آن مواجه میشویم ما را شوکه میکند. چه کار غلطی انجام دادهیم؟ آیا تولدش است؟ آیا تولد خودم است؟ نخیر، امروز سالگرد روزی است که برای اولین بار به یکدیگر نگاه کردیم. خانمهای عزیز لطفا دست بردارید. ما همینکه توانستیم روزهای قرارمان را به یاد داشته باشیم کلی هنر کرده ایم.

 

2. پر کردن تخت از کوسن

اگر فکر میکنید که تخت برای خوابیدن است اشتباه میکنید. ما به امید یک خواب راحت به سمت تخت میرویم اما با کوهی از کوسنها که به صورت کاملا استراتژیک جایسازی شده اند مواجه میشویم، به نحوی که هیچ جایی برای خود ما وجود ندارد. ما به هیچکدام از کوسنهای قلبی شکل یا پرزداری که فقط باعث عدسه کردنمان میشود احتیاجی نداریم. فقط یک بالش ساده برای خوابیدن می خواهیم. لطفا این بیماری "اختلال کوسن وسواسی " را کنار بگذارید.

 

3. پرسیدن مداوم جمله: به چی فکر میکنی؟

این یک روش کاملا کلاسیک زنانه است تا ما مردان را وادار به اعتراف کنند که در آن لحظه خاص به آنها فکر نمی کردیم. این سوال دقییقا در زمانی که از کنار هم بودن لذت میبریم و درست لحظه ای که اصلا انتظارش را نداریم مطرح می شود. این اتفاق آنقدر سریع می افتد که هیج زمانی برای فکر کردن نداریم و قبل از آنکه متوجه شویم متهم به فکر کردن به نامزد قبلیمان می شویم! این سوال روشی بسیار ظریف است تا به ما این پیام را برساند که ما حق داشتن افکار خصوصی را نداریم.

 

4. گفتن جمله "خوبم" وقتی که ناراحت هستید.

همسرم در حالیکه من در حال تماشای فوتبال بودم جلوی تلوزیون ایستاده بود و به همین دلیل کمی بحثمان شد. از آن پس هرگونه مشکلی را که فکرش را بکنید به یادش آمده است. پرسیدم: خوبی؟ اما او همان جمله منفعل-تهاجمی که معمولا با یک سکوت همراه می شود را گفت: خوبم!

اگر از چیزی ناراحت هستید آن را مستقیم بیان کنید تا ما هم بتوانیم آن را حل کنیم. البته راه بهتری هم وجود دارد: لطفا مشکلات را یکی یکی بازگو نکرده و بگذارید ما فوتبالمان را تماشا کنیم!

 

5. بیش از حد احساستی بودن

شما در مراسم ختم، مراسم عروسی، به خاطر فیلمهای شاد و غمگین گریه می کنید. ما مردها نمیدانیم در زمانیکه شما تمام پیراهن زیبا و اطو شده ما را با اشکهای خود خیس می کنید، چه کاری می توانیم انجام دهیم. اصلا این همه اشک را از کجا می آورید؟ به عقیده ما مردها، خانم ها می توانند در سال یک روز مخصوص گریه کردن داشته باشند. آنها میتوانند در این روز دور هم جمع شده و تمام 24 ساعت را گریه کنند تا برای 364 روز باقیمانده نرمال رفتار کنند.

 

6. مداوم صحبت کردن

ما مردها شنیده ایم که خانمها روزانه حدود 20.000 کلمه صحبت می کنند. خوب برای ما قابل درک است که این وظیفه روزانه باید حتما انجام شود. اما چرا همیشه در بدترین زمان ممکن این کار را میکنید؟ مثلا همسر من، درتمام طول آن مهمانی خانوادگی که واقعا باید صحبت می کرد و آن سکوت اذیت کننده را می شکست ساکت بود و درست زمانیکه من و دوستانم در میانه یک بازی بسیار هیجان انگیز بودیم شروع به تعریف کردن از نحوه نشستن گربه همسایه کنار بوته گل رز کرد! عذاب آورترین قسمت ماجرا اینجا بود که او داشت به طور مفصل راجع به صاحب گربه که در سو پرمارکت سر خیابان مشغول به کار بود صحبت می کرد. خانمهای عزیز، لطفا زمان مناسب برای صحبت کردن را تشخیص دهید و لطفا فقط اصل کلام را بیان کنید.

[ چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, ] [ 14:29 ] [ shirin &shaghayegh ] [ ]

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

زن جماعت را چه به بيرون رفتن!!!!!

 


مطالب طنز, مطالب خنده دار

 

زن بودن در جامعه ؟ فرهنگ

مسافر کناري مدام خودش را رويم مي اندازد ، دستش را در جيبش مي کند و در مي آورد ، من به شيشه چسبيده ام اما هر قدر جمع تر مي شوم او گشادتر مي شود .. موقع پياده شدن تمام عضلات بدنم از بس منقبض مانده اند درد مي کنند ….

 

*(تقصير خودم بود بايد جلو مي نشستم ..!!!)

 

 

مسافر صندلي پشت زانوهايش را در ستون فقراتم فرو مي کند ، يادم هست موقع سوار شدن قد چنداني هم نداشت ، بايد با يک چيزي محکم بکوبم توي سرش ، چيزي دم دستم نيست احتمالا فکر کرده خوشم آمده که حالا دستش را از کنار صندلي به سمت من مي آورد….

*(تقصير خودم بود بايد با اتوبوس مي آمدم ..!!! )

 

 

اتوبوس پر است ايستاده ام و دستم روي ميله هاست ، اتوبوس زياد هم شلوغ نيست و چشمان او هم نابينا به نظر نمي رسد ولي دستش را درست در 10 سانت از 100 سانت ميله اي که من دستم را گذاشته ام مي گذارد .. با خودم مي گويم ” چه تصادفي ” و دستم را جابه جا مي کنم … اما تصادف مدام در طول ميله اتفاق مي افتد …..

 

*(تقصير خودم است بايد اين دو قدم راه را پياده مي آمدم …!! )

 

 

پياده رو آنقدر ها هم باريک نيست اما دوست دارد از منتها عليه سمت من عبور کند ، به اندازه 8 نفر کنارش جا هست ولي با هم برخورد خواهيم کرد … کسي که بايد جايش عوض کند ، بايستد ، جا خالي بدهد ، راه بدهد و … من هستم …

 

*(تقصير خودم است بايد با آژانس مي آمدم …!!! )

 

 

راننده آژانس مدام از آينه نگام مي کند و لبخند مي زند … سرم را بايد تا انتهاي مسير به زاويه 180 درجه به سمت شيشه بگيرم .. مدام حرف ميزند و از توي آينه منتظر جواب است ..خودم را به نشنيدن مي زنم … موقع پياده شدن بس که گردنم را چرخانده ام ديگر صاف نمي شود … چشمانش به نظر سالم مي آيد اما بقيه پول را که مي خواهد بدهد به جاي اينکه در دستم بگذارد از آرنجم شروع مي کند … البته من بايد حواسم مي بود و دستم را با دستش تنظيم مي کردم ….

 

*(تقصير خودم است بايد با ماشين شخصي مي آمدم …!!! )

 


راننده پشتي تا مي بيند خانم هستم دستش را روي بوق مي گذارد… راه مي دهم … نزديک شيشه ماشين مي ايستد نيشش باز است و دندانهاي زردش از لبان سياهش بيرون زده است … “خانم ماشين لباسشوئي نيست ها “…. مسافرهاي توي ماشين همه نيششان باز مي شود … تا برسم هزار بار هزار تا حرف جديد مي شنوم …و مدام بايد مواظب ماشين هايي که فرمانهايشان را به سمت من مي چرخانند باشم …موقع رسيدن خسته هستم .. اعصابم به کلي به هم ريخته است

 

*(تقصير خودم است زن جماعت را چه به بيرون رفتن !!!)

[ چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, ] [ 14:28 ] [ shirin &shaghayegh ] [ ]

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

عاشقی از زبان مشاغل مختلف ( طنز )

 

                     عکس خنده دار, مطالب جالب طنز

 

راننده :

دیگه دارم کم کم ریپ میزنم مثل ماشینهای تصادفی شدم

اگه همینطوری پیش بره باید برم زیر دست اراقچی

قلبمم به روغن سوزی افتاده پدرعشق بسوزه

 

عکس خنده دار, مطالب جالب طنز

 

معلم ریاضی :

نمیدنم چرا جواب تمام مسائلم بی نهایت میشه

یا بی جواب میمونه هرچی تفریق میکنم جمع میشه

هرچی جمع میکنم کم میشه از ضرب که مپرس آه

 

عکس خنده دار, مطالب جالب طنز

 

مهندس کامپیوتر :

ای آنکه مرا دی سی کرده ای و در وجودم ویروس بلاستر ۲۰۰۳ فرستاده ای

کی دوباره من را ری پیر خواهی کرد ؟ به فریاد گرافیکم برس

 

عکس خنده دار, مطالب جالب طنز

 

دکتر :

چند سالی است که به زخم مریضانم مرحم میگذارم و از چنگال مرگ رهایشان میکنم !

کو طبیبی که به زخمم مرحم گذارد و دلم را آزاد گرداند

 

عکس خنده دار, مطالب جالب طنز

 

ساغی :

مِی میدهم و غم کسان میگیرم

از لطف تو می کجا غمین میبینم

حالا که شدم عاشق ودل در بند است

می را ز شفا بیچاره ترین میبینم

 

عکس خنده دار, مطالب جالب طنز

 

عینک فروش :

اگر روزی بگویم عاشقم بر من نخندید

که شغلم عاشقی دارد فراوان

بسازم بهر هر چشمی من عینک

گرفتارم کند چشمی چه آسان

 
[ چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, ] [ 14:26 ] [ shirin &shaghayegh ] [ ]

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

خدا هیچکسی رو اینطوری ضایع نکنه

 

 

داستان خنده دار, پارمیدا

 

علی:خانومت و دختر کوچولوت چطورن؟

دانیال: خوبن. اتفاقا معصومه و پارمیدا هم خیلی دوست دارن تو رو ببینن.

علی:آره منم همینطور. آخ که اگه من اون پارمیدای خوشگل و نازتو ببینم، می نشونمش توی بغلم و یه دل سیر ماچش می کنم و حسابی اون چشمای قشنگشو می بوسم.

وای که چه موهای لختی داره پارمیدا.

آدم دوست داره دستشو بکنه لای موهاش. با اینکه فقط

عکسشو دیدما، ولی عاشقش شدم. وای که این پارمیدا

چقدر ناز و خوردنیه! باور کن ببینمش اصن نمی ذارم

از توی بغلم تکون ...

دانیال: ببین ادامه نده. پارمیدا اسم زنمه! اسم دخترم معصومه ست!


[ چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, ] [ 14:25 ] [ shirin &shaghayegh ] [ ]

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

بک گراند های فانتزی با کیفیت بالا

   عکس فانتزی عکس فانتزیعکس فانتزی عکس فانتزی عکس فانتزی  عکس فانتزی  عکس فانتزیعکس فانتزیعکس فانتزی عکس فانتزی عکس فانتزی     میدونم ربطی به موضوع وبلاگمون نداره ولی دیدم باحاله منم گذاشتم

[ چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, ] [ 14:21 ] [ shirin &shaghayegh ] [ ]

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::


صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 11 صفحه بعد